سیده حسناسیده حسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

♥●•٠·˙ღ✿حســـنا خانومــی♥●•٠·˙ღ✿

پست ثابت

عزیز خونه ی ما( 3 سال و 4 ماه و 8 روز)

روزهای خیلی سختی رو گذروندیم.. اولینش که آبجی حسنا بود که فقط 24 روز مهمون ما بود و ما رو با یه عالمه غم که واقعا کمر شکن بود تنها گداشت و رفت و بعد اون فوت شدن بسیار ناگهانی پدر بزرگم که همه چیزم بود..خیلی خیلی سخت بود.. روحشون شاد  و الان حسنا خانم ما حسابی واسه خودش خانمی شده... بقیه در ادامه مطلب.. ممنون که وقت گداشتین.. ...
16 بهمن 1393

حمایت از خوزستان...

چه زیبا بود... چنگ شد... ویران شد... پدر مرد... عمو مرد... شهر پر از مرده شد... جنگ تمام شد... مردیم تا آباد شد... خرمشهر آباد نشد... اهواز آباد نشد... خوزستان ویران شد... اما هوا پاک بود... هوا خاک شد... هوای خاک عادت شد... اما آب گل نبود... آب گل شد... خوردن آب گل عادت شد... آب گل را بردند... ویرانه ویرانه تر شد... ما ماندیم و سرفه، هوای آلوده، کارخانچات به جای فالوده دادند به ما دوده ای هم وطن به این قسمت نقشه ات نگاه کن... حال و روز ما را می بینی؟! در شهر ما همه بیمار شدند... صدای ما دیگر تاب ندارد... گوش شنوا ندارد... تو فریاد بزن... شاید شاید شاید کسی صدای تو را بشنود... نفت مال شما آب و هوا را برگردانید... ...
17 آذر 1392